کاربری جاری : مهمان خوش آمدید
 
خانه :: شعر
موضوعات

اشعار



زبانحال مولا امیر المؤمنین علیه‌السلام در شب نوزدهم

شاعر : سید پوریا هاشمی     نوع شعر : مرثیه     وزن شعر : مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن     قالب شعر : مربع ترکیب    

دیگر کتاب هجـر رخ یار بسته است            راه نفـس کـشیـدنم انـگـار بسته است
تا آن زمان که سفرۀ
دیدار بسته است            کامم برای سفـره افـطـار بسـته است


از روزگار گـنـدم و خـرما نخـواستم
چیزی به غـیر
دیدن زهـرا نخـواستم

امشب ستارگان به نگاهم چه می‌کنند            با گـریه‌های گاه به گـاهم چه می‌کنند
مرغـان خانگی سر راهم چه می‌کنند            چیزی بغیر مرگ
نخواهم چه می‌کنند

راهی مـسـجـدم که دوبـاره اذان دهـم
راحت
بگویم اشهد خود را و جان دهم

قد قـامت الصـلاة؛ عـلی را رها کنید            دیـنی که مانده گـردنـتـان را ادا کـنید
در وقت سجده فرق سرم را دوتا کنید            جـسـم مرا دم در مسـجـد رهـا کـنـیـد

شمشیر نه! که عمر علی را دری گرفت
مسمار لعـنتی ز علی همسری گرفت

در کـوچه‌ها به قامت خم راه می‌روم            خون لخته بسته است سرم راه می‌روم
بـا یـاری حـسـن دو قـدم راه می‌روم            نـزدیک خانه است خودم راه می‌روم

زینب نشـسـته تا که بحـالـم نظـر کند
ای وای اگر نگاه به
این زخم سر کند

زن را توان دیدن این زخمها که نیست            با اضطراب و دلهره‌ها آشنا که نیست
در
قلب او تحمل هول و ولا که نیست            پس حق زینـبم سفـر کـربلا که نیست

دلشوره دارم از روی تل نیمه جان شود
همراه زخم‌های حسـیـنش کـمان شود

یک تن غریب مانده و دورش هزارهاست            از تیر و نیزه دوربه دورش حصارهاست
از یک طرف محاصرۀ نیزه دارهاست            از یک طرف معذب سم سوارهاست

اسلام را دو مـرتـبه بر نیـزه می‌زنند
سر را که می‌برند
به سر نیزه می‌زند

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر سروده اصلی شاعر محترم است اما با توجه به وجود ایراد محتوایی در عدم رعایت شأن اهل بیت؛ پیشنهاد می‌کنیم به منظور رفع ایراد موجود و حفظ بیشتر حرمت و شأن اهل بیت که مهمترین وظیفه هر مداح است؛ بیت اصلاح شده که در متن شعر آمده را جایگزین بیت زیر کنید.

دیگر کـتاب عمر من زار بسته است            راه نفـس کـشیـدنم انـگـار بسته است

ذکر مصائب ضربت خوردن امیر المؤمنین علیه‌السلام در شب نوزدهم

شاعر : محسن حنیفی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن قالب شعر : غزل

بـیـن نـماز ادعـیـه‌اش مـسـتـجـاب شد            صبح محاسنش که به خونش خضاب شد

بی پرده با خدای خودش هم کلام بود            خونی که ریخت بر رخ پاکش حجاب شد


آئینه دار شوق ملائک به خون نشست            در بین سیـنه قـلـب مـلائک مذاب شد

دُرِّ نجف عـقـیق یمن شد؛ شکـسته شد            پس شانه حسین و حسن هم، رکاب شد

با صورتش به روی زمین خورد مرتضی            یعنی که عرش بر سر اهلش خراب شد

از خاک پست و تیره بپرسید از چه رو            آقـای عـرش‌ مـنـزل ما، بـوتـراب شد

او بوتراب بود و جهان خاک مقدمش            هنگام غسل فاطمه از شرمش آب شد

وقتی که روی خاک غرورش کشیده شد            هـمدست تـازیـانه ملـعـون، طـناب شد

سهم یتیم‌های پس از او فقـط غم است            سیـلی زدن به روی یتـیـمان ثواب شد

رو به نجـف نمـوده رقـیه، دم غروب            مشغول روضه خوانی بزم شراب شد

او گفته جز به سوی نجف جان نمی‌دهد            رأس حسین را به بغل برد و خواب شد

: امتیاز

ذکر مصائب ضربت خوردن امیر المؤمنین علیه‌السلام در شب نوزدهم

شاعر : نفیسه سادات موسوی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن قالب شعر : غزل

صدای «فزت ورب ال...» به گوش آمد و آه            به حـق رسـیـدی عـلـی! لا الـه ‌الا الله

چگـونه بعد تو از هم نپـاشد این دنیا؟            چگونه سر کند این خاک با غمی جانکاه؟


تو را چنان که تویی در جهان کسی نشناخت            نـبـود هـیـچ‌ کس از جـایـگـاه تـو آگـاه

عزا گرفته برایت در آسمان خورشید            عـجـیب نیـست اگر تا ابـد نـتـابـد مـاه

سرت اگرچه به شمشیر کین شکافته شد            قسم به وعده حق خون تو نگشت تباه

تو دست عدل خدایی چه با فقیر و یتیم            چه قـاتلت که به دامان عـدل بُرد پـناه

محبت تو فقـط خاص شیعـیانت نیست            که داری از همه‌ ادیان چقدر خاطرخواه!

به خون نشـسـته در اندوه رفـتنت دنیا            به‌ انتـظار تو صدها فرشته چـشم‌ براه

سلام زینب و اشک حـسین را برسان            بـه دسـت دخـتــر دردانـه رســول الله

از او بپرس که‌ آن‌روز بین کوچه چه شد            که می‌کند ز بیـانش حسن هنوز اکراه

همین که جان عزیزت به عرش اعلی رفت            ز گـوشـه‌ گـوشۀ دنـیا بـلـند شد ناگـاه،

صـدای آه یـتـیـمـان عـالـم از یک‌سـو            ز سمت دیگر دنیا صدای هق‌هق چاه

: امتیاز

ذکر مصائب ضربت خوردن امیر المؤمنین علیه‌السلام در شب نوزدهم

شاعر : مرضیه عاطفی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مستفعلن مستفعلن مستفعلن فع قالب شعر : غزل

شمـشـیر از اهل عبادت خورد حـیدر            بر ساحـتـش تیـرِ جهالت خورد حیدر
از
کینه‌های کهنه‌ آخر جان به لب شد            صد پشت پا، جای محبت خورد حیدر


خاری به چشمش بود! عمری خون دل‌ها            از دست قومی بی‌لیاقت خورد حـیدر
بیعت گرفـتـند و ضررها کـرد اسلام            با جهلِ یک عدّه
خسارت خورد حیدر
یک ضربۀ کاری فرود آمد به فرقش            یک ضربۀ کاری به شدّت خورد حیدر
در رکعـت دوم به عـشـقِ رستگـاری            غرقِ به خون رزقِ شهادت خورد حیدر
زخـمی عـمیـق افتاد بر پهـنای تاریخ            این زخمِ بد را از حسادت خورد حیدر
والله‌ ارکــانِ هــدایـت مــنــهــدم شــد            تا در دل محراب ضربت خورد حیدر
دیگر همان یک ظرف شیرِ مختصر را            با دست لرزان و به زحمت خورد حیدر!

: امتیاز

مدح و شهادت مولا امیرالمؤمنین علیه‌السلام

شاعر : عباس شاه زیدی نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن قالب شعر : غزل

مانند تو غریب، زمین و زمان نداشت            انـبـوه دردهـای تو را آسـمـان نـداشت

افـسوس... با تـمـام بـزرگی، زمین ما            جایی برای مانـدن تو در مـیان نداشت


پیش از تو روزگار، کـریمی ندیده بود            بعد از تو سفرۀ فقـرا آب و نان نداشت

محراب مانده بود در آن صبح فتنه‌خیز            می‌خواست نعره سر دهد امّا توان نداشت

بعد از شهادت تو سخاوت به خاک رفت            دسـتان مـهـربان تو را آسـمان نـداشت

پیـش از تو ای بـهـانـۀ هر آفـریـنـشی!            هستی هنوز هستی خود را گمان نداشت

آری عـدالـتی که بـنا ریخت در جهـان            جز کینه‌ از برای علی ارمغان نداشت

گـاهی کـنـار نخـل و زمانی کـنار چاه            شب‌های سوگ فاطمه چشمت امان نداشت

یا مرتضی! پس از تو جهان تیره‌روز شد            زیرا بـدون تو پـدری مهـربـان نداشت

من خـاک را قـدم زدم و هیـچ جـا دلـم            جز سایه‌سار مِهر علی سایه‌بان نداشت

یا مـرتضی! ببخـش اگـر در رثـای تو            شعر «خروش»، قدرت شرح و بیان نداشت

: امتیاز

ذکر مصائب ضربت خوردن امیر المؤمنین علیه‌السلام در شب نوزدهم

شاعر : محمّدقاسمی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن قالب شعر : غزل

برداشت سر ز سجده و در دَم سرش شکست            با ضربتی، نمازِ مجسّم، سرش شکست

از شرم، سرخ شد به فلک صورت فلق            خورشید بی‌قرینۀ عـالم سرش شکست


سر در نیـام خویش فـرو بُرد سَیفِ او            وقتی به تیغ زادۀ مُلجَـم سرش شکست

پیـشـانی مـقــدّس او تا شـکـاف خـورد            بین بهشت حضرت آدم سرش شکست

در عرش قلب حضرت زهرا کباب شد            وقتی قـرار سیـنۀ خاتم سرش شکـست

گـیـرم نـمـی‌رسـیـد نـدای « تَـهَـدَّمَت»             من خود به گوش خویش شنیدم، سرش شکست

پیـوستـگیِّ ابـرویش از هم گُسـسته شد            از بس به دست حادثه، مُحکَم سرش شکست

تـکـرارِ جـاودانـه‌ای از بـوتـراب بـود            مردی که در حوالی عَلقَم سرش شکست

بعد از عـلی و مُسلمِ تنها، در این دیار            تفسیرْگویِ سورۀ مریم*سرش شکست

: امتیاز

ذکر مصائب ضربت خوردن امیر المؤمنین علیه‌السلام در شب نوزدهم

شاعر : مرضیه عاطفی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن قالب شعر : غزل

غمی امشب شبی بر صفحه تقدیر وارد شد           سحر بود و کسی در نیّتش تقصیر وارد شد

تمامِ شب به فکر نیّت شوم و گناهش بود           رسید آشفته خاطر، از «درِ تزویر» وارد شد


کسی با هیبتِ ابلیس آشوب و سراسیمه           نمازش را فرادا خواند و بی‌تکبیر وارد شد

غضب در چشم‌هایش داشت و وحشت میانِ دل           زمانِ فتنه بود و کفر با تکفیر وارد شد

دلِ محراب لرزید و تن مسجد تکانی خورد           زمان محکم زمین خورد و در او تغییر وارد شد

هدایت منهدم شد تا که آن ملعون رسید از ره           سپس بر فرقِ قرآن ضربۀ شمشیر وارد شد

نمی‌فهمید قرآن جز علی معنا ندارد که!           از آن لحظه کنارِ ترجمه، تفسیر وارد شد

مرادی بود و حاصل شد مرادش، پس خوش آمد گفت           به او شیطان! همینکه با غل و زنجیر وارد شد

پدر را بُرد از مسجد، سپس زخم سرش را بست           جوان از خانه رفت اما شکست و پیر وارد شد

برای اینکه بابا را نبـیند اینچنین زینب           کمی این پا و آن پا کرد و با تأخیر وارد شد

اگر کوبید مُشتش را به دیوارِ کنارِ «در«           دلش پُر بود از کوچه اگر دلگیر وارد شد

سکوتش سال‌های سال زجرش داد تا اینکه           به روی جسم و تابوتش هزاران تیر وارد شد!

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر سروده اصلی شاعر محترم است اما با توجه به وجود ایراد یا ضعف محتوایی و معنایی در مصرع اول بیت؛ پیشنهاد می‌کنیم به منظور رفع ایراد موجود و همچنین انتقال بهتر معنای شعر بیت اصلاح شده که در متن شعر آمده را جایگزین بیت زیر کنید.

تمامِ راه را می‌گفت ذکر توبه با تسبیح           رسید آشفته خاطر، از «درِ تزویر» وارد شد

هدایت منهدم شد تا که بسم الله را گفت و           سپس بر فرقِ قرآن ضربۀ شمشیر وارد شد

بیت زیر به دلیل غیر مستند بودن و مغایرت با روایات معتبر حذف شد همانگونه که کتب انساب الأشراف ج ۲ ص ۴۹۴ و تاریخ طبری ج ۳ ص ۱۵۶ و تذکرة الخواص ص ۱۵۹ به نقل از امام مجتبی آمده است امام حسن نیز همراه امیرالمؤمنین بوده است، ضمن اینکه خیلی بعید است که امام حسن و امام حسین در هنگام نماز در مسجد نبوده باشند.

علی «فزتُ و ربّ الکعبه» را گفت و خبر بردند           حسن با بغض؛ صبری کرد و قدری دیر وارد شد

ذکر مصائب ضربت خوردن امیر المؤمنین علیه‌السلام در شب نوزدهم

شاعر : رضا قاسمی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن قالب شعر : غزل

بغضِ کرار، سرِ سفرۀ افطار شکست            بعدِ سی‌سال فرو خوردنش؛ این بار شکست

کـولـه‌بارِ غـمش از شانۀ لـرزان افـتاد            کمرِ کـوه، از افـتادن این بار شکـست


وقت رفتن شد و بر دامنش افتاد دخیل            رفت و با هق‌هقِ در، شانۀ دیوار شکست

آنقـدر مـأذنه با «حیّ عـلیٰ» گـفت نـیا            که اذان نیز، سرِ این همه اصرار شکست

کعبه با «قَد قُتِل» و «فُزتُ بِربّ الکعبه«            نوحـه دم داد: سرِ قـبـلۀ سـیّار شکست

استخوان؛ خرد شد و راه گلو را وا کرد            اشکِ شوق آمد و در چشمِ ترش خار شکست

روی او؛ آیــنـۀ قــدّی زهــرایـش بـود            حیف شد؛ آینه در لحظۀ دیدار شکست

سجدۀ آخرِ این قصه دو رکعت روضه‌ست            دین‌پناه است، نمازی که به اجبار شکست

وارث فضل پدر زخم سرش را هم خواست            سیبِ غم نصف شد و فرقِ علمدار شکست

کـوفـۀ سـرشـکـن؛ ارثـیّـۀ بـابـا را داد            سنگ؛ آئـینۀ او را سر بـازار شکست

: امتیاز

مدح و ضربت خوردن امیر المؤمنین علیه‌السلام در شب نوزدهم

شاعر : محمد مهدی سیار نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن قالب شعر : غزل

امام رو به رهایی؛ عـمامه روی زمین            قیامتی شد؛ بعـد از اقـامه؛ روی زمین

خطوط آخر نهج البلاغه ریخت به خاک            چکید خـون خـدا در ادامه روی زمین


خودت بگو به که دل خوش کنند بعد از تو            گرسنگان «حجاز» و «یمامه» روی زمین۱

زمان به خـواب ببـیـند که باز امیرانی            رقم زننـد به رسم تو نامه روی زمین:

مرا بس است همین یک دو قرص نان ز جهان            مرا بس است همین یک دو جامه روی زمین۲

: امتیاز
نقد و بررسی

۱. چگونه سیر بخوابم در حالی که شاید در «حجاز» یا «یمامه» گرسنه‌ای حسرت نانی بَرَد. (نهج البلاغه: نامه ۴۵)
۲. بدانید که امام شما بسنده کرده از دنیا به دو جامه‌اش و از خوراک‌ها به دو قرص نانش. (نهج البلاغه: نامه ۴۵)

ذکر مصائب ضربت خوردن امیر المؤمنین علیه‌السلام در شب نوزدهم

شاعر : سعید تاج محمدی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن قالب شعر : غزل

دوباره سهم زینب کرده غم، بیمارداری را            دل خون را، نگاه مضطرب را، بی‌قراری را

پدر از خانه بیرون رفته، اما دیر برگشته            دوباره خانه دارد می‌چشد چشم انتظاری را


بگو با ابن ملجم تیغ او شق القمر کرده            صدا پیچید در عالم که: دیدم رستگاری را

پدر پوشانده با عمامه و دست و عبا سر را            مبادا دیـدۀ زینب ببـیـند زخـم کاری را

مگو با گریۀ فرزندها: آهسته آهسته...            که می‌دانند اهل خانه رسم سوگواری را

شب قدر است، با من ذکر یا الله و یا حیدر            ببین آورده‌ام با خود هر آنچه دوست داری را

: امتیاز

ذکر مصائب ضربت خوردن امیر المؤمنین علیه‌السلام در شب نوزدهم

شاعر : فاطمه عارف نژاد نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن قالب شعر : غزل

به مسجد می‌رود یا سمت قربانگاه می‌آید؟            چرا از هر طرف امشب نسیم آه می‌آید؟

قدم‌هایش چقدر از خانه تا مسجد شتابان است            به سختی عرش دارد پا به پایش راه می‌آید


چه شوقی می‌چکد از صورتش وقت وضو امشب            برایش عاقبت آن لحظۀ دلخـواه می‌آید

برای بار آخر کوچه‌کوچه، کوفه می‌بیند            سراغ سایه‌های تـیره، نـور ماه می‌آید

هلا ای شهر! شام آخر است آماده‌ای آیا؟            چه بر روز تو در این فرصت کوتاه می‌آید؟

نمی‌بیـنـند مردم حجـم تنهـایی مولا را            غریبی عـلی تنهـا به چـشم چـاه می‌آید

: امتیاز

مدح و ضربت خوردن امیر المؤمنین علیه‌السلام در شب نوزدهم

شاعر : محمد حسین ملکیان نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن قالب شعر : غزل

شده نزدیک‌تر از قبل، شهادت به علی            اقتدا کرده به هـمراه جـماعت به عـلی

با سر تـیغ جدا کـردنشان دشوار است            بس که چسبیده در این لحظه عبادت به علی


فرق شمشیر عرب با همه در یک چیز است            به عقب خم شده از شرم اصابت به علی

درد این‌جاست که در دست دگر خنجر داشت            هر که آمد بدهد دست رفـاقت به عـلی

روزگاری همه از تیغ دو دم می‌گـفتند            افتخارش به عرب ماند، جراحت به علی!

کاسـۀ شیـری و دستان یتـیـمی لـرزان            این خبر را برسانـید سـلامت به عـلی

: امتیاز

ذکر مصائب ضربت خوردن امیر المؤمنین علیه‌السلام در شب نوزدهم

شاعر : محسن عرب خالقی نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن قالب شعر : غزل

این چشم‌ها به راه تو بیدار مانده است            چشم‌انتظارت از دم افـطار مانده است

برخیز و کوله‌بار محبت به دوش گیر            سرهای بی‌نـوازش بسیـار مـانده است


آرام‌تــر نــفـس بـکـش آرام‌تــر بــگــو            چندین نفس به لحظۀ دیدار مانده است

از آن زمان که شاخۀ یاست شکسته شد            چشمت هنوز بر در و دیوار مانده است

سی سال رفته است ولی جای آن طناب            بر روی دست‌های تو انگار مانده است

می‌دانی ای شـکـستـه‌سـر آل هـاشمی!            تاریخِ زنـده در پی تکـرار مانده است

از بغض دشمنان به تو یک ضربه سهم توست            باقـی آن بـرای عـلـمـدار مـانـده اسـت

: امتیاز

ذکر مصائب ضربت خوردن امیر المؤمنین علیه‌السلام در شب نوزدهم

شاعر : محمد جواد شرافت نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن قالب شعر : غزل

تیـغی فـرود آمد و فـرقـت شکـسـت آه            فرقت شکست و موی تو در خون نشست آه

خون قطره قطره از تب پیشانی‌ات گذشت            چشم تو را در آن سحـر تیـره بست آه


زخم سرت عمیق شد اما تو را نکشت            آری تو را که طاقت این درد هست، آه

از آن دمی که ماه تو در خاک و خون نشست            در بـین کـوچـه آیــنـۀ تـو شـکـسـت آه

زخم دل تو سر زد و جان تو را گرفت            زخمی که بر نداشت دمی از تو دست آه

حالا دوباره هـمدم زهـرای خود شدی            دیگر بس است ناله و دیگر بس است آه

: امتیاز

ذکر مصائب ضربت خوردن امیر المؤمنین علیه‌السلام در شب نوزدهم

شاعر : سید رضا جعفری نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : مفعول فاعلاتن مفعول فاعلاتن قالب شعر : غزل

آزرده طعـم دورى، از یار را چـشیده            روى سـحـر قـدم زد با کـسوت سپـیده

روى زمین قدم زد با آسمان سخن گفت            از ابـرها بـپـرسـید از گـفـته و شنـیـده


می‌رفت سوى مسجد امّا نه مثل هر شب            چون عاشقى که وقت وصل دلش رسیده

تکـبـیر گفت و الحـمد تا انتهـاى سوره            بهـر رکـوع خـم شد با قـامـتى خـمـیده

برخاست از رکوع و آرام رفت سجده            اشک خداست این که روى زمین چکیده

تیغى فرود آمد کعبه شکست و تسبـیح            محراب ماند و تیغى کاین کعبه را دریده

او سجده کرد امّا سر بر نداشت دیگر            سجده به این طویلى مسجد به خود ندیده

کعبه شکست برداشت امّا نه بهر میلاد            نـزدیک شد زمـان دیـدار یک شـهـیده

: امتیاز

مدح و ضربت خوردن امیر المؤمنین علیه‌السلام در شب نوزدهم

شاعر : نغمه مستشار نظامی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن قالب شعر : غزل

آن صبح سراسر هـیجان گفت اذان را            انـگـار که می‌دیـد نـمـاز پس از آن را

قد قامت... قـد قامت... قد قـامت دیدار            در حـی عـلی خـیرِ عـمل دید نهان را


تسبیح به دست چپ و قرآن به کف راست            آمـاده که تـسـلـیم نمـاید سـر و جان را

این عطر صلات است؟ نه، عطر صلوات است            خـوشبو به گـل نام نـبی کرد دهان را!

اکنون به نماز آمده این مردتر از مرد            انگار که در دست گرفته‌ست زمان را

آن سایه که شمشیر کشیده‌ست، ندیده‌ست            در پشت سر عشق، جهانی نگران را؟

این سجده همان سجدۀ سرخ است که باید            از قـدر تو لـبـریز نـمـاید رمـضان را

محراب به خون شسته شد و مسجد کوفه            از حادثـه‌ای سـرخ خبر داد جهان را!

: امتیاز

مدح و ضربت خوردن امیر المؤمنین علیه‌السلام در شب نوزدهم

شاعر : محمد حسین انصاری نژاد نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن قالب شعر : غزل

سلمان! تو نیستی و ابوذر نمانده است            عمار نیست، مالک اشـتر نمانده است

قرآن به نیزه می‌رود این‌جا هـزار بار            جز خـطبۀ دریغ به منـبر نمـانده است


در کوچه‌های هاشمی آتش هنوز هست            باور مکن که حادثه دیگر نمانده است

دشمن خـیال کرد کتاب غـدیر سوخت            دشمن خیال کرد که کوثر نمانده است

تـکـفــیــر مـی‌کـنـنـد پـیــاپـی امــام را            ایمانشان به مصحف و دفتر نمانده است

شمشیرهای یکسره کـوفی‌ست در نیام            راهـی ورای گـریۀ پرپـر نـمانده است

دیگر کجای شب تهی از ابن‌ملجم است؟            در کوفه جز سیاهی خنجر نمانده است

فـردا تـمـام جــامـهدران‌انـد پـشـت در            فردا ولی چه فایده حـیدر نمانده است!

: امتیاز

مدح و شهادت امیرالمؤمنین علی علیه‌السلام ( شب نوزدهم )

شاعر : محمدجواد غفورزاده نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن قالب شعر : غزل

امشب از محراب خون، شوق سفر دارد علی            خلوتی خوش با خدا، شب تا سحر دارد علی

با خدا نجوای او «فُزْتُ و رَبِّ الکعبه» است            در شب قدری که فرصت تا سحر دارد علی


نخل‌های کوفه را یک عمر در ماتم نشاند            داغ‌هایی کز مدیـنه بر جگـر دارد علی

بازتـاب خاطـرات آشـیانی سـوخـته‌ست            گوشۀ چشمی که بر دیوار و در دارد علی

لاله‌زار سینۀ او چون نسـوزد از فـراق            وقـتی از داغ دل زهـرا خبر دارد علی

بی‌نوایان عرب، صد کاسه شیر آورده‌اند            تا به دست مرحمت یک جرعه بردارد علی

با نگـاهی می‌نـوازد عـاشـقان خسـته را            با کدامین اهل دل امشب نظر دارد علی

: امتیاز

مدح و شهادت امیرالمؤمنین علی علیه‌السلام ( شب نوزدهم )

شاعر : غلامرضا شکوهی نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلین قالب شعر : غزل

چو بر آیینۀ خورشید می‌شد بغض شب پیدا            به نبض سینۀ مهتاب دیدم تاب و تب پیدا

دریغا! صبح فردا از «غم بدرود» خواهد شد            غمی سنگین به دل‌های یتیمان عرب پیدا


طلوع سجده‌اش را آیه‌ای از خون تلاوت کرد            کسی که شد به قلب کعبه در ماه رجب پیدا

پس از کوچ تو از پس‌کوچه‌های شهر، می‌گردد            چراغ اشک روی سفره چون، نان و رطب پیدا

علی! بعد از حضور خطبه‌های گرم و شیوایت!            زمان هرگز نخواهد کرد سطری از ادب پیدا

: امتیاز

ترسیم حالات امیرالمؤمنین علی علیه‌السلام در شب نوزدهم

شاعر : عبدالحسین میرزایی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن قالب شعر : غزل

کس نمی‌داند چها بر قلب مولا می‌گذشت            لحظه‌های آخرش با یاد زهرا می‌گذشت
دخترش را کرد آرام و سپس در را گشود            گفت کاش آن روز زهرایم به پشت در نبود


در که شالش را گرفت از دل قرارش را گرفت            یادش آمد میخ در دار و ندارش را گرفت
شال خود محکم ولی در را علی آهسته بست            یادش آمد ضربِ در پهلوی زهرا را شکست
تا قدم در کوچه‌ها زد لرزه بر پایش فتاد            یاد آن روزی که بین کوچه زهرایش فتاد
یادش آمـد باز تـنها یـاورش را می‌زدند            دستهایش بسته بود و همسرش را می‌زدند
تا در مسجـد فـقط می‌کرد مـولا زمزمه            فـاطـمه یا فـاطـمه یا فـاطـمه یا فـاطـمه
گریه می‌کرد و دعا می‌کرد یا رب یا مجیر            که علی را دیگر از این مردم دنیا بگیر
سجده آخـر دعای مرتضی شد مستجاب            تیغ اشقی الاشقیا بشکست فرق بوتراب
خورد با صورت زمین شیر خدا از حال رفت            در همان لحظه دلش یک لحظه تا گودال رفت
دید در گودال آن خدّالـتریب افتاده است            بین یک لشکر حسین او غریب افتاده است
یک طرف در بین مقتل دست و پا می‌زد حسین            یک طرف بر روی تل زینب صدا می‌زد حسین
دور تا دورِ حسینش چشم تا می‌کرد کار            نیزه بود و نیزه بود نیزه بود و نیزه دار
گفت ای نامرد کمتر بین خون تابش بده            یا مَـبُر سـر از تـنـش یا لااقـل آبـش بده

: امتیاز

مدح و شهادت امیرالمؤمنین علی علیه‌السلام ( شب نوزدهم )

شاعر : حسن لطفی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مفاعیلن مفاعیلن مفاعیل قالب شعر : دوبیتی

همین که تیغ بَر سر بر جبین خورد            میانِ خانه‌اش زینب زمین خورد

نه تـیـغ ایـنـقـدر‌هـا زوری ندارد            غلط گفتم که میخی آتشین خورد


***********

عـلـی را عـاقـبـت از پـا درآورد            که بـا خـود تـیـغ یـادِ مـادر آورد

چـنـان زد تـیـغ هـم نالـید از درد            چـنـان زد دادِ زهــرا را درآورد

***********

سرِسفـره دلِ دخـتر تَـرَک خورد            فقط سه لقمه امشب با نمک خورد

علی امشب هوایِ روضه‌ها داشت            فقط می‌گفت بودم او کتک خورد

***********

هـمان‌هایی که بانـو را شکـستـند            خـدایا بـِـینِ اَبـرو را شـکـسـتـنـد

چـنـان زد فـاطــمـه اُفـتـاد از پــا            گـمـانـم بـاز پـهـلـو را شکـسـتـند

***********

حـسن با داغِ خود درگـیـرتر شد             تـمامِ مسجـد از شمـشـیـر تر شد

عــلــی اُفـــتــــاد رویِ دامــنِ او            حسن پـیـر است حالا پـیـرتر شد

***********

نـه مــرحـم نـه دوا آورده بـودنـد            فــقــط آه و نــوا آورده بـــودنـــد

فـقـط یک ضربه خـورده بود اما            بــرای او عــبــا آورده بــودنـــد

***********

زمـیـن اُفــتـاد و مـی‌نـالــیـد بـابـا            که هـر گـوشه عـلـی می‌دیـد بابا

عـبـا آورده بـودنـد و کـمـش بود            عـلـی را روی هم می‌چـیـد بـابـا

***********

علی جانش علی جانش زمین ریخت            که حتی آه مژگانش زمین ریخت

کـشـیدش در بـغـل این بـارِ آخـر            ولی از بین دستانش زمین ریخت

***********

صـدا زد آتــشِ دل را نـشــانــیـد            مـرا بر شـانه‌هـای خود کـشانـیـد

جــوانـان بــنـی هـاشـم بـیــائـیــد            عـلـی را بر درِ خـیـمه رسـانـیـد

: امتیاز
نقد و بررسی

بند زیر به دلیل مستند نبودن و همچنین عدم رعایت توصیه های مراجع و علما حذف شد

چه با این مَرد این شمشـیر کرده            چه با این فـرق این تقـدیـر کرده

چـنان بد زد نـشد بـیـرون کـشانَد            گـمـانـم تـیـغ در سـر گـیـر کرده